دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد ده به همتم
خضر
، به اعتقاد مسلمانان، یکی از پیامبران یا اولیاء الله است که چون به آب حیات دست یافته، عمر جاودان در زمین دارد. نام او – که گاه کُنیه ی ابوالعباس را هم برایش ذکر کرده اند – در قرآن مجید نیامده است؛ اما بیشتر مفسران از جمله محمد بن جریر طبری (متوفی: 310 ق.) در تفسیر آیه های 60 تا 81 از سوره ی کهف (18) او را همان شخص عالم دانسته اند که موسی (ع) با وی همراه شد. گفته اند که خضر بر هر زمین خشکی که بنشیند، از آن جا سبزه می رود. هم اکنون در جای جای ایران زیارتگاه هایی، معمولا سرسبز و خرم، به نام خواجه خضر هست که مردم برای نذر و دعا به آن جا می روند.
از دیرباز، عامّه ی مردم مسلمان آرزوی دیدن خضر را داشته اند تا از او بخواهند که آرزوها و حاجت های شان را برآورده کند. برخی از نیاکان ما پس از نماز ظهر ده رکعت نماز به نام خضر می گزاردند و معتقد بودند که هر کس پیوسته این نماز را بخواند، خضر را خواهد دید. امروزه، عوام ایران برآنند که هر کس چهل بامداد پگاه جلوی خانه ی خود را آب بپاچد و جاروب کند، بامداد روز چهلم خضر از آن جا خواهد گذاشت.
خضر در ادبیات فارسی حضور چشمگیر دارد. گذشته از حضورش در اسکندرنامه ها ، از جمله اسکندرنامه ی نظامی، و تلمیحاتِ شاعران به داستان او، خضر یکی از قهرمانان حکایت های صوفیان است. بررسی این گونه از حکایت ها، پندارها و باورداشت های گذشتگان ما را در باره ی خضر نشان می دهد. این مقاله به همین منظور براساس تذکره های صوفیان کتاب های مقامات و مناقب آنان تألیف شده است.
در ادبیات عرفانی فارسی بارها ذکر شده است که برخی از افراد خضر را دیده اند. آنچه آنان از شکل و شمایل او نقل کرده اند قابل توجه است: بیشتر او را به هیأت آدمی دیده اند؛ اما گاه گفته اند نه آدمیانی که اکنون هستند. شیخ ابوسعید ابی الخیر (متوفی: 440 ق.) در جوانی به کوه و بیابان می رفت و مردم او را همراه پیری با هیبت و سپید جامه می دیدند. از او پرسیدند که آن پیر کیست؟ گفت: خضر علیه السلام. بیشتر خضر را پیری نکوروی، نورانی، با هیبت و با صفا توصیف کرده اند. جالب است که او در سرزمین های گوناگون به شکل های متفاوت ظاهر می شود؛ چنان که او را در قونیه به شکل سواری فرنگی و در ماوراءالنّهر به هیأت ترکی پوستین پوشیده و سواری با کلاه نمدی و چوب به دست دیده اند.
ابراهیم خوّاص (متوفی: 291 ق.) خضر را در بیابان دید که به شکل مرغی می پرید. دیگران نیز به پرواز خضر اشاره کرده اند؛ چنان که بایزید بسطامی (متوفی : 261ق.) را هم در تشییع جنازه ی کسی دیدند که دست در دست خضر بر هوا می پرید. روزی شیخ ابوعمرو صَریفینی، از صوفیان قرن ششم، در مجلسی سخن می گفت. ناگاه چند گام بر هوا رفت و گفت:« ای اسرائیلی بایست و کلامی محمّدی بشنو!» و به جای خود بازگشت. از وی پرسیدند که این چه حالت بود؟ گفت: ابوالعباس خضر از مجلس ما می گذشت. با سرعت به نزد او رفتم و این سخن را به وی گفتم.
با این حال، ازمیرسیدعلی همدانی (متوفی: 786 ق.) نقل است که خضر در گوشه ای از زمین همسر اختیار کرده و از وی ده فرزند هم نصیبش شده؛ اما همسر و فرزندانش نمی دانند که او خضر است.
ادامه دارد...
مهران افشاری
طبقه بندی: خضر